وبلاگ دست نوشته های محسن نامدارزاده
» جهان واحد
اگر هر کدام از سلول های بدن یک انسان ، تنها و بدون در نظر گرفتن رابطه ای که با یک کل به نام بدن انسان دارد ، در نظر گرفته شود ، ماهیت آن بی شک ماهیتی جداگانه خواهد بود . در چنین صورتی ، پژوهشگری که یک سلول را به طور جداگانه مورد بررسی قرار می دهد و هیچ نظر و علمی نسبت به ارتباط آن با سلول های همجوار و نهایتا ارتباط آن در یک کل واحد به عنوان بدن یک انسان ندارد ، بی شک متوجه نظم و ارتباط فی ما بین کل سلول های بدن انسان نخواهد شد و به درک کاملی از کلیت جسمی انسان نخواهد رسید .
به باور ما ، آنچه که بشر تا کنون از آن غافل بوده است این است که ، خود را تافته ای جدا بافته و یک کل مستقل فرض کرده و باقی موجودات عالم مادی را ، تنها اعضایی بی ارزش تلقی کرده است که تنها ارزششان در میزان رفع نیازهای بشر خواهد بود !
به باور من ، برای درک وسیعتری از عالم هستی ، ما نیازمند این باوریم که خود را تنها یک سلول از مجموعه ی میلیارها سلول جهان مادی بدانیم . چنانچه در نظر گرفتن کل کهکشان به عنوان یک بدن واحد که دارای روحی واحد نیز هست ، برای ما کاری مشکل باشد ، اشکالی ندارد که بتوانیم دست کم کره ی ارض را به عنوان یک جسم واحد که دارای میلیارها سلول است در نظر آوریم .
اگر چنین تصوری را بتوانیم در ذهن خویش نهادینه کنیم ، آنگاه همانگونه که عفونت یک سلول بدن انسان از هر کجای جسم که باشد ، میتواند تولید مشکل برای کل بدن کند ، درک خواهیم کرد که خلل در هر کدام از اشیاء و موجودات کره ی ارض ( زمین ) نیز میتواند برای کل واحدی که زمین نامیده می شود تولید مشکل و خلل در کارکرد کند .
شاید برخی این ایراد را بر این تصور بگیرند که انسان اشرف مخلوقات بوده و به کل اشیاء احاطه دارد . من در این مجال وارد این بحث به صورت مفصل نمی شوم چرا که موضوع بحث را منحرف خواهد ساخت . اما تنها ذکر این نکته را لازم می دانم که در بدن یک انسان نیز آنقدر که یک سلول مغزی و یا سلولهای اعصاب مرکزی بر کل بدن احاطه و علم دارند ، فلان سلولی که در انگشت دست یا پا وجود دارد ، چنان احاطه ای را بر کل جسم ندارد . این امر توجیه نمی کند که سلول دست یا پا ، مهم نبوده و سلول های سیستم عصبی می توانند همه ی سلول های بدن را به نفع منافع خویش نابود سازند .
این بحث را در نوشته ای جداگانه و مفصل در خارج از فضای مجازی بیان کرده و دفاعیات خویش را از آن نموده ام ، ولیکن در این مجال تنها برای سررشته ای از تفکر برای مهربان یارانی که علاقه به تفکر در جهان هستی دارند آن را مطرح کرده ام .
مطلب مرتبط
چگونه رشد مو را افزایش دهیم؟دانشی بسیار اندک از سلول های سرطانی در جسم انسانی ، این علم را بر ما آشکار می سازد که سلول های سرطانی سلول هایی هستند که بی وقفه رشد کرده و خارج از چهارچوب خویش به تکثیری چندین برابری می رسند ، و در راه رشد و تکثیر خویش هر سلول دیگری را نیز فدای زیاده طلبی خویش می کنند . حال اگر کره ی ارض را یک جسم واحد در نظر بگیریم ، به نظر شما مهربان یاران ، آن سلول سرطانی که بی وقفه رشد کرده و هر موجودی را که بر سر راهش قرار گیرد نابود می سازد کدام عضو این کره ی ارض می باشد؟ آیا ما قرابتی با سلول های سرطانی در نوع عملکرد خویش نداریم ؟
به گمانم ، اگرچه برای برخی مسایل بسیار دیر شده است ، ولی باید هر چه زودتر به این فرضیه اندیشه کنیم که ، ما نهایت برتری ای که بر دیگر موجودات کره ی ارض داریم ، برتری ای است که سلول مغز یک انسان بر سلولی در انگشت پای همان انسان دارد . اگر بیش از این برتری ، برای خویش برتری ای الهی و مقدس گونه قایل شویم ، آنچنان که تاکنون به نابودی زمین کوشیده ایم ، از این پس نیز چنین خواهیم کرد و کار به جایی خواهد رسید که دیگر برای نجات جسم بی جان زمین ، راهکاری نخواهیم داشت . جالب تر این است که بشر به این فکر است که برای حیات خویش نقاط امنی در سیاره های دیگر فراهم سازد تا بعد از نابودی زمین به آن مکانها منتقل شود . انگار این سلول سرطانی خیلی خطرناک تر از سلولهای سرطانی جسم انسانند چرا که دارند تمام تلاش خویش را می کنند که به جسم های دیگری نیز ( کرات و سیاره های دیگر ) منتقل شده و سرایت پیدا کنند . آری این گونه می خواهد سلول سرطانی واگیر دار باشد .
خوب است که به این نظریه کمی اندیشه کنیم . اگر در مجال دیگری نیاز شد ، بیش از پیش وجوه دیگر این نظریه را شرح خواهم داد تا مهربان یاران با نظریه ی جهان واحد بنده آشنا شوند .چرا که بحث بسیار مفصل است و اینجا تنها به گوشه ای از بحث جسم واحد اشاره شد در حالی که بحث در مکتوبات بنده به روح واحد هم می رسد که بسیار جالب تر می شود و بسیاری از سوالات دوستان درباره ی مسایل مختلف ، پاسخ داده می شود .
به امید آنکه بتوانیم با اندیشه و ژرف نگری ، زندگی کرده و به کلی که ما تنها یک جزء از آنیم ، احترام بگذاریم .
سپاس از توجهتان ، مهربان یاران .
ایده جهان واحد می تواند ایده جذابی باشد اما توصیف آن با این تکنیک اضداد و استفاده از یک بیماری درد ناک انسانها درست در نقطه مقابل این ادراک وجود دارد . مثال زدن از یک بیماری برای نشان دادن بن بست و تخریب و نابودی چه به سر افرادی که ........لطفا از این ادبیات بشدت پرهیز کنید .
سپاس از اینکه قابل دانستید و این مختصر را مطالعه کردید مهربان یار . نظرتان مورد احترام است و زیباست . البته باور بنده مبنی بر مثالی که درباره ی بیماری زده ام در نتیجه ی زوایای مختلفیست که به قضیه نگریسته ام . کافیست انقراض بسیاری از انواع حیوانی و گیاهی را در زمین مورد بررسی قرار دهیم . اگر مجالی بود مقالاتی تحت عنوان تاریخ انقراض دارم که در آینده منتشر خواهم کرد . بسیار سپاس از نظرتان مهربان یار
البته بیماری مذکور در نظر بنده به عنوان آخر راه نیست ، همانگونه که به آینده ی بشر امید فراوان دارم به شرط بیداری . مثال زده شده تنها در بخش تولید و تکثیر زیاده از چهارچوب مورد قیاس قرار گرفته . ولی به روی چشم مهربان یار درست میفرمایید حتما اعمال خواهد شد در دیگر نوشته ها. سپاس